ندای زندگی

اینجا خانه مجازی من است. از این به بعد مطالبی در مورد تغییر نگاهمان به زندگی خواهم نوشت.

ندای زندگی

اینجا خانه مجازی من است. از این به بعد مطالبی در مورد تغییر نگاهمان به زندگی خواهم نوشت.

دوست یا دشمن




مارها قورباغه ها را می خوردند و قورباغه ها غمگین بودند..

قورباغه ها به لک لک ها شکایت کردند..

لک لک ها مارها را خوردند و قورباغه ها شادمان شدند..

لک لک ها گرسنه ماندند و شروع کردند به خوردن قورباغه ها..

قورباغه ها دچار اختلاف دیدگاه شدند..

عده ای از آنها با لک لک ها کنار آمدند و عده ای دیگر خواهان باز گشت مارها شدند..

مارها باز گشتند و همپای لک لک ها شروع به خوردن قورباغه ها کردند..

حالا دیگر قورباغه ها متقاعد شده اند که برای خورده شدن  به دنیا می آیند..

تنها یک مشکل برای آنها حل نشده باقی مانده است..

اینکه نمی دانند توسط دوستانشان خورده می شوند یا دشمنانشان!


نظرات 3 + ارسال نظر
[ بدون نام ] یکشنبه 15 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 03:11 ب.ظ

مهم اینکه که خورده میشن و فرصت زندگی کردن ازشون صلب میشه.
حالا به نظر تو بعد از خورده شدن براشون فرقی هم میکنه که کی اونا رو خورد؟

مرسی که مطالب منو پیگیرید

س م ح شنبه 21 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 03:39 ب.ظ

این مطلبتم جالب بود///
ببینم تو کتاب قلعه ی حیوانات رو خوندی؟ اثر جرج اورنر هستش برنده جایزه نوبل شده...
اگه نخوندی حتما بخون مطمئنم خیلی خوشت میاد

امیر علی دوشنبه 23 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 01:44 ب.ظ http://leaf.blogfa.com

جالب وقابل تامل بود

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد