ندای زندگی

اینجا خانه مجازی من است. از این به بعد مطالبی در مورد تغییر نگاهمان به زندگی خواهم نوشت.

ندای زندگی

اینجا خانه مجازی من است. از این به بعد مطالبی در مورد تغییر نگاهمان به زندگی خواهم نوشت.

تمنای دعا

  

 

این شعر را عمویم روی کتاب دعا مرحومه دختر عموی عزیزم ُ 

 

برای اهدا ء در مراسم شب چهلش نوشته....  

 

دوست داشتم شما هم بخونید این سرنوشت واقعی اش بود ...

 

اون هم عکس دختر کوچولوش غزل است ...لحظه ای  که در آغوشش بود 

 

 پدر بی وجدانش مادرش را از او گرفت...

 

بر روی سنگ قبرم ننویسید نامش ناهید بود... 

 

بنویسید نامش ناکام بود... 

 

برروی سنگ قبرم ننویسید که کم تحمل بود  

 

بنویسید مشکلاتش بیش از اندازه بود .. 

 

و مرا در تابوتی سیاه بگذارید تا همگان بدانند زندگی سیاهی داشتم...  

 

چشمانم را باز بگذارید تا همگان بدانند هنوز هم چشم به راه هستم .. 

 

دستانم را باز بگذارید تا دیگران بدانند به خیلی چیزها دست نیافتم  .. 

 

دهانم را باز بگذارید تا دیگران بدانند حرفهایی بر لبانم خشکیده اما به لب نیاوردم..  

 

قلبم را بگشایید تا دیگران بدانند هنوز عاشقانه فرزندم را دوست دارم و به اجبار از من  

 

جدا کردند. 

 

برای شادی روحش و  یافتن قاتل پلیدی که در اوج جوانی بهترین لحظه ها را از او  

 

گرفت  دعا کنید...