داشتم فکر میکردم بیام چند تا از سخنان دکتر شریعتی را بنویسم وقتی به عمقش فکر میکنی میبینی چه درسی آدم میگیرد.
اینجا آسمان ابریست ، آنجا را نمیدانم...
اینجا شده پائیز ، آنجا را نمیدانم...
اینجا فقط رنگ است ، آنجا را نمیدانم...
اینجا دلی تنگ است ، آنجا را نمیدانم...
وقتی که بچه بودم هر شب دعا میکردم که خدا یک دوچرخه به من بدهد.
بعد فهمیدم که اینطوری فایده ندارد.
پس یک دوچرخه دزدیدم و دعا کردم که خدا مرا ببخشد.
هی با خود فکر می کنم ، چگونه است که ما ، در این سر دنیا ، عرق می ریزیم و
وضع مان این است و
آنها ، در آن سر دنیا ، عرق می خورند و وضع شان آن است! ...
نمی دانم ، مشکل در نوع عرق است یا در نوع ریختن و خوردن