من که می دانم شبی عمرم به پایان می رسد نوبـــــت خاموشی من سهل و آسان می رسد من که می دانم که تا سرگرم بزم و مستی ام مـــــــرگ ویرانگر چه بیرحم و شتابان می رسد پس چرا عاشق نباشم ، پس چرا عاشق نباشم من که می دانم به دنیا اعتباری نیست نیست بین مرگ و آدمی قول و قــراری نیست نیست من کــه می دانم اجــل نــــاخوانده و بیدادگـر سر زده می آید و راه فـــــراری نیست نیست پس چــــــرا ... پس چـــرا عـــــاشق نبــــاشم
ممنون از حضورت
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
من که می دانم شبی عمرم به پایان می رسد
نوبـــــت خاموشی من سهل و آسان می رسد
من که می دانم که تا سرگرم بزم و مستی ام
مـــــــرگ ویرانگر چه بیرحم و شتابان می رسد
پس چرا عاشق نباشم ، پس چرا عاشق نباشم
من که می دانم به دنیا اعتباری نیست نیست
بین مرگ و آدمی قول و قــراری نیست نیست
من کــه می دانم اجــل نــــاخوانده و بیدادگـر
سر زده می آید و راه فـــــراری نیست نیست
پس چــــــرا ... پس چـــرا عـــــاشق نبــــاشم
ممنون از حضورت