ندای زندگی

اینجا خانه مجازی من است. از این به بعد مطالبی در مورد تغییر نگاهمان به زندگی خواهم نوشت.

ندای زندگی

اینجا خانه مجازی من است. از این به بعد مطالبی در مورد تغییر نگاهمان به زندگی خواهم نوشت.

چرا یک مدیر مشهور است




امروز تصمیم گرفتم یک مطلب واقعی اما در قالب طنز بنویسم


روباه: می‌دونی ساعت چنده آخه ساعت من خراب شده...


شیر : اوه. من می‌تونم به راحتی برات درستش کنم.


روباه : اوه. ولی پنجه‌های بزرگ تو فقط اونو خرابتر می‌کنه.


شیر : اوه. نه. بده برات تعمیرش می‌کنم.


روباه : مسخره است. هر احمقی میدونه که یک شیر تنبل با چنگال‌های بزرگ نمی‌تونه یه ساعت


مچی پیچیده رو تعمیر کنه.


شیر : البته که می‌تونه. اونو بده تا برات تعمیرش کنم.شیر داخل لانه‌اش شد و بعد از مدتی


باساعتی که به خوبی کار می‌کرد بازگشت. روباه شگفت زده شد و شیر دوباره زیر آفتاب دراز


کشیدو رضایتمندانه به خود می‌بالید.بعد از مدت کمی گرگی رسید و به شیر لمیده در زیر آفتاب


نگاهی کرد.


گرگ : می‌تونم امشب بیام و با تو تلویزیون نگاه کنم؟ چون تلویزیونم خرابه.


شیر : اوه. من می‌تونم به راحتی برات درستش کنم.


گرگ : از من توقع نداری که این چرند رو باور کنم. امکان نداره که یک شیر تنبل با چنگال‌های بزرگ


بتونه یک تلویزیون پیچیده رو درست کنه.


شیر : مهم نیست. می‌خواهی امتحان کنی؟شیر داخل لانه‌اش شد و بعد از مدتی با تلویزیون


تعمیر شده برگشت. گرگ شگفت زده و با خوشحالی دور شد.حال ببینیم در لانه شیر چه خبره؟در


یک طرف شش خرگوش باهوش و کوچک مشغول کارهای بسیار پیچیده بوسیله ابزارهای


مخصوص هستند و در طرف دیگر شیر بزرگ مفتخرانه لمیده است.


نتیجه :اگر می‌خواهید بدانید چرا یک مدیر مشهور است به کار زیردستانش توجه کنید.اگر


می‌خواهید مدیر موفق و مؤثری باشید از هوشمندی و ارتقاء کارکنانتان نهراسید بلکه به


آنها فرصت رشد بدهید. این مسأله چیزی از توانمندی‌های شما نمی‌کاهد.به قول بیل


گیتس، مدیران موفق افراد باهوش‌تر از خود را استخدام می‌کنند.

نظرات 5 + ارسال نظر
مهدی جابری شنبه 5 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 09:51 ق.ظ http://www.khakesorkheman.blogsky.com

اون نظریه مال دنیای دیگری است .
اما در خیلی از موارد در جهان سوم اینطور نیست
خیلی از این مدیران موفق پاچه خوار می خواهند
که در اینصوزت
یا بقای بیشتری پیدا می کنند
یا لذت بیشتری می برند

و می گویند
ما به اخلاق کاری ! بیشتر از تخصص اهمیت می دهیم ..
البته تفسیرشان از اخلاق کاری همان پاچه خواریه .
همین که تائید بشن و گزارش کارها مطابق نظر اونها تنظیم بشه کافیه . به درست و غلطش کار ندارن .

جالب بود نظریه اتان ممنون

مهدی جابری شنبه 5 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 10:00 ق.ظ http://www.khakesorkheman.blogsky.com

اما داستان زیر شاید با واقعیت اطراف ما بیشتر مطابقت داشته باشد

روزی یک شیر و یک گرگ و یک روباه برای شکار رفتند
و یک گوزن و بره و یک خرگوش شکار کردند
موقع تقسیم شکار ، شیر از گرگ پرسید :
چطور این شکارمان را تقسیم کنیم ؟
گرگ که متخصص این کار بود بلافاصله گفت : جناب شیر به نظ می رسه گوزن مال شما باشه ، بره مال من و خرگوش مال روباه .

شیر بعد از شنیدن این حرف از جا بلند شد و بلافاصله گردن گرگ را شکست و او را از پای درآورد .
نوبت به روباه رسید و پرسید : این شکارها را چگونه تقسیم کنم ؟
روباه گفت : تصدقت گردم ، بره را صبحانه بخورید که لذیذ است .
گوزن برای نهارتان که انرژی داشته باشید و شام خرگوش را بخورید که دل درد نگیرید .
شیر خوشحال شد و گفت این گونه تقسیم کردن را از چه کسی یاد گرفتی پدر سوخته ؟؟
و روباه در حالیکه از شکار دست کشیده بود و دور می شد گفت از همان گرگ قبلی جناب شیر !!

امیدوارم پر حرفی این حقیر را می بخشی
یاحق


ممنون فوق العاده بود شاید در وادی امروز ما این بهتر باشد

آرمان شنبه 5 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 04:11 ب.ظ

اینجا برعکس است
مشتی نادان نادان تر از خود را استخدام میکنند تا لاک پوشانی کنند

آره واقعا خیلی جاها نظاره گر این اتفاق هستیم متاسفم

فریناز شنبه 5 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 09:46 ب.ظ

خیلی خوشم اومد

عجب شیری بودا

بدجنس

ممنون ندا جون
یه ندای دیگه

عزیزمی وقتی میبینمت واقعا خوشحال میشم

جورواجور شنبه 26 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 07:14 ب.ظ http://jorvajour.blogsky.com/

آفرین ای با هوش

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد