ندای زندگی

اینجا خانه مجازی من است. از این به بعد مطالبی در مورد تغییر نگاهمان به زندگی خواهم نوشت.

ندای زندگی

اینجا خانه مجازی من است. از این به بعد مطالبی در مورد تغییر نگاهمان به زندگی خواهم نوشت.

عشق


اگه یه روز حس کردی توی یه زمان عاشق دونفری، دومی رو انتخاب کن!!!


چون اگه واقعا عاشق اولی بودی به عشق دومی گرفتار نمیشدی!!

 


نظرات 6 + ارسال نظر
ستوده شنبه 21 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 04:33 ب.ظ http://saba055.blogsky.com/

سلام ندا جان .
واقعا زیبا گفتی عاشق جز نگاه معشوق نمیبیند پس حتما عاشقنیست .
زیبا گفتی

ممنون

فریناز شنبه 21 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 04:54 ب.ظ

چه عکس پیچ تو پیچی بود

در حال حاضر از عشق هیچ تعریفی ندارم!

شاید پیچ در پیچ باشه اما واقعیت است
اینکه دو تا در ایران الان مفهومی نداره اینقدر فساد ذهنی پر شده که به بیش از اینها فکر میکنند

من شنبه 21 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 07:48 ب.ظ http://my-moon.blogsky.com

حتما

از دست شیطنت ها

مهدی یکشنبه 22 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 12:58 ق.ظ http://ghasd.blogfa.com/

سلام به دوست عزیز ممنون ار اینکه قدم به کلبه خرابه ما گذاشتی و همچنین بخاطر اینکه لایق دونستی تا در کنارت بعنوان دوست بایستم بازم ممنون ،اگر با تبادل لینک موافقی خبرم کن.

عشق محکومی است که محاکمه ندارد.
دیوانه ای است که معالجه ندارد.
بیگانه ایست که شناخته نمی شود.
سکوتی است که شکسته نمی شود.
فریادی است که ارام نمی شود!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
__________________
دلت که تنگِ یک نفر باشد...
خودِ خدا هم بیاید تا خوش بگذرد و لحظه ای فراموش کنی فایده ندارد......!

[گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][بوسه][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل]

سلام لینکتون کردم

حبیبه یکشنبه 22 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 01:22 ق.ظ http://avaiedaron.blogfa.com

سلام. عیدتان مبارک ....

غدیر دف می‏زد و بر طبل‏ های شادی می‏ کوبید .
ناگهان ، دست های خورشید ، در دست های وحی گره خورد .
آسمان خودش را روی پاهای خورشید انداخت .
تمام ستاره های آسمان ، به شب‏نشینی چشمان خورشید آمدند .
دست های وحی ، بالا می ‏رفت و دست های خورشید را بالاتر می‏ برد .
هزاران باور ، می‏دیدند و تبریک می‏ گفتند .
? اشهد انک امیر المؤمنین الحق الذی نطق بولایتک التنزیل و اخذ لک العهد علی الأمه ? .
غدیر فریاد می کشید و دهان‏های تعجب ، خشک شده بود .
غدیر فریاد می کشید و صدای پای بهار ، تا آسمان هفتم پیچیده بود .
غدیر فریاد می کشید و رسول ، طنین صدایش را در برکه به نجوا نشانده بود .
? من کنت مولاه فهذا علی مولاه اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذله ?.

"ابراهیم قبله آرباطان "

مرسی عزیزم بر شما هم مبارک

فریناز دوشنبه 30 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 05:59 ب.ظ

اوهوم

مرسی از نظرت عزیزم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد