ندای زندگی

اینجا خانه مجازی من است. از این به بعد مطالبی در مورد تغییر نگاهمان به زندگی خواهم نوشت.

ندای زندگی

اینجا خانه مجازی من است. از این به بعد مطالبی در مورد تغییر نگاهمان به زندگی خواهم نوشت.

جمله ای قصار



به یاد ندارم نابینائی به من تنه  زده باشد !!!


اما هر وقت تنم به جماعتی نادان برخورد کرد گفتند:


مگه کوری!!!!

نظرات 5 + ارسال نظر
حبیبه پنج‌شنبه 19 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 02:00 ق.ظ http://avaiedaron.blogfa.com

تنها نشسته ام.... خدای من !....آنقدر خسته ام که تنها تو میدانی !...می دانی ؟!!.....یقین دارم که از عمق تنهاییم آگاهی....

با دیدگانی تار ... می نویسم ... برای تو و برای دل !

دل !....این دل تنگ و تنها ... امروز تنهاتر از هر زمان دیگری هستم.....

تو هستی ! .... در تار و پود لحظاتم.... اما ...

اما.....سهم من از این دنیای رنگی همیشه تنهایی بوده ....

چشمانم را از من مگیر...بگذار تا جان دارم برای تو بنویسم... برای تو و از تو ! ....تویی که مهربانترینی...

خدایا !..........دریاب حال مرا که....از وصف حالم عاجزم....و خسته....

دریاب مرا ! این بنده ی سراسر بغض و حسرت را....

صبر !....صبر را به من هدیه کن !

خدایا !...بگذار دست یابم به هر آنچه که دلم با او آرام میگیرد ...و مگذار ! تو را قسم به خداییت مگذار گناه کنم....

خدایا ! مواظبم باش ! مواظب این روح بی قرار و تنهایم باش !

خدای مهربانم ای بی کران نازنین !...عاشقم بر تو و هر آنچه که به من هدیه می کنی !

بهترین ها را به قلب بی قرار و تنهایم هدیه کن ...ای قدرتمند بی نهایت کریم.

دوستت دارم ای مهربان ...تو را سپاس برای همه ی رحمت هایت ...

با من بمان....خدا....با من که تنها تو نگهدار منی ! به تو و محبت و مهر و هدایتت نیازی مبرم و عمیق دارم.

فوق العاده بود ممنووووووووووووووووووووونم

حبیبه پنج‌شنبه 19 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 07:43 ب.ظ http://avaiedaron.blogfa.com

سلام. آپم عزیزم و منتظر نگاه زیبای شما

شعر من از عذاب تو ، گزند تازیانه شد
ضجه ی مغرور تنم ، ترنم ترانه شد
حماسه ی زوال من ، در شب تلخ گم شدن
ضیافت خواب تو را ، قصه ی عاشقانه شد
برای رند در به در ، این من عاشق سفر
وای که بی کرانی حصار تو کرانه شد
وای که در عزای عشق ، کشته شد آشنای عشق
وای که نعره های عشق ، زمزمه ی شبانه شد
ای تکیه گاه تو تنم ، سنگر قلب تو منم
وای که نیزه ی تو را ، سینه ی من نشانه شد
درخت پیر تن من ، دوباره سبز می شود
که زخم هر شکست من ، حضور یک جوانه شد
وای که در حضور شب ، در بزم سوت و کور شب
شب کور وحشت تو را ، قلب من آشیانه شد
وای که آبروی تو ، مرد انالحق گوی تو
بر آستان کوی تو ، جان داد و جاودانه شد
من همه زاری منم ، زخمی زخمه ی تنم
برای های های من ، زخمه ی تو بهانه شد
درخت پیر تن من ، دوباره سبز می شود
هر چه تبر زدی مرا ، زخم نشد ، جوانه شد
"ایرج جنتی عطایی"

مرسی از اطلاعت

من پنج‌شنبه 19 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 09:13 ب.ظ http://my-moon.blogsky.com

وقتی میگی نادون معلومه دیگه...انتظار بیشتری نباید داشت...[:S004

اره واقعا

فریناز شنبه 21 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 08:29 ق.ظ

نادونن دیگه


سلام ندا جونم

حالت چطوره؟
خوبی؟

تو هم درگیر مشغله های روزمره ی زندگی هستی بانو؟

امیدوارم همیشه شاد وآروم باشی در پناه حق

دعام کن

فریناز شنبه 21 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 05:00 ب.ظ

چه جواب کوتاهی دادی ندا جون!

فقط دعات کنم؟

حال خودت چطوره؟
خوبی؟

عزیزم الان14 روزی است خودم به شدت بیمار هستم یک ماه قبل هم خواهرم
خیلی خسته ام دعام کن عزیزم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد